اصلا این بیمیلی وجود دارد یا تنها یک گمان است؟ آیا بیمیلی به ازدواج در دختران هم هست؟ به میان گروه جوانان رفتهایم تا پاسخی برای این پرسشها پیدا کنیم.
مدتی پیش بانک مرکزی، آماری را اعلام کرد که باعث شد دود از سر همه بلند شود. بر طبق این آمار، متوسط هزینه یک خانواده چهارنفره در شهر تهران، ماهیانه ??? هزار تومان است، البته بسیاری معتقدند که این مبلغ بدون در نظر گرفتن هزینه اجاره خانه است که اگر بخواهیم آن را هم در این محاسبه جای دهیم تا نزدیکیهای یک میلیون و پانصد هزار تومان باید برویم!
خوب هزینه ماهیانه حدود یک میلیون تومان، انسان را به هرکاری وا می دارد به غیر از ازدواج کردن! تقریبا همه از کارشناس و سیاستمدار گرفته تا دانشجو و خانهدار و کارمند، پایین بودن سطح درآمدها در مقایسه با هزینههای زندگی را دلیل اصلی کاهش میزان ازدواج می دانند و بر سر آن اتفاق نظر دارند.
چرا پسرها دُم به تله نمیدهند؟
با این حال در این میان دلایل دیگری نیز وجود دارند که شاید در نگاه اول ربط چندانی به مسائل مالی نداشته باشند اما با کمی دقیق شدن می توان رد پای آنها را یافت.
مهدی کیوانداریان، جوان ?? ساله و البته مجرد ساکن اصفهان، برخی از این دلایل را اینگونه عنوان میکند: «خب میشود به موارد زیادی اشاره کرد. یکی بالابودن سطح توقعات خانواده حالا دختر یا اگر بخواهیم به صورت کلی بگوییم پسر است. دیگری معضل بیکاری است که بین جوانها واقعا به صورت چشمگیری زیاد است. بعد از آن اختلاف طبقاتی است. خب بین مردم خیلی از لحاظ طبقاتی فاصله افتاده است. عدهای خیلی پاییناند، عدهای هم در جامعه سطحشان خیلی بالاست. پایین بودن سطح درآمد جوانها هم عامل دیگری است، مثلا طرف رفته دانشگاه، درس خوانده، تخصص گرفته، الان باید با شغلی که اصلا با آن تخصصاش تناسب ندارد، کار بکند. بالابودن سطح مهریه برای خانمها هم هست، که خیلی بالا میگیرند!»
اما گاهی وقتها اشکال کار از جای دیگری است، مثلا شما به افرادی برمی خورید که درسشان را تمام کرده اند، شغل خوبی دارند و به عبارتی شرایط مناسب ازدواج را دارا هستند، اما با این حال باز هم تن به ازدواج نمی دهند. آن وقت است که این سؤال برایتان پیش می آید که اینبار مشکل چیست؟
کدام از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند؟ پسرها یا دخترها؟
نیلوفر، لیسانسیه، کارمند و مجرد، معتقد است:«این کاملا درسته. بین تمام پسرهای دور و بر خودم میبینم و میتوانم بگویم که ?? درصدشان هیچ میلی به ازدواج ندارند. دلیلش را هم وقتی ازشان میپرسی میگویند، مالی. اما به نظر من حتی آنهایی که وضعشان خیلی خوب است هم تن به ازدواج نمیدهند. وقتی میگویند مشکل ما مالی است، مشکلشان در حقیقت عدم مسئولیتپذیری است و اینکه در ایران پسرها خیلی آزادی دارند، خیلی بیشتر از دخترها و نمیخواهند آزادیشان را از دست بدهند. دلیل دومش هم این است که خانوادهایشان جوری تربیتشان کردهاند که تقریبا مثل دخترها شدهاند، اصلا دوست ندارند مسئولیت قبول کنند. دخترها باز خیلی بیشتر از آنها مسئولیت قبول میکنند.»
در مقابل، میثم ?? ساله و دانشجو، معتقد است که اتفاقا این نداشتن احساس مسئولیت از طرف دخترهاست که میل به ازدواج را در پسرها کم کرده است.
میثم می گوید اگر دخترها بفهمند که اداره یک زندگی فقط وظیفه مرد نیست، مشکل حل می شود: « به نظر من اینجا زندگی را یک زن و مرد باهم نمیسازند، به نظر من مرد میسازد. البته زن ممکن است خانهداری کند، بچه بزرگ بکند، کار خانه انجام بدهد؛ چون تنها کاری که یک خانم میتواند در ایران بکند، این است. نهایتا حالا خیلی هم بخواهند فعال باشند، بیرون کار اداری می کنند، آن هم با یک حقوق خیلی کم، که فکر نمیکنم از لحاظ مادی یک خانم بتواند توی زندگی برای یک مرد کمک باشد.»
تصور غالب در ایران؛ "مردها باید پول دربیاورند، زنها خرج کنند"
میثم همچنین اعتقاد دارد که ازدواج در ایران یک رابطه یکطرفه است و نه یک تعامل دوطرفه: «من فکر میکنم ازدواج در ایران یک مقداری یکطرفه است. همهی مشکلات زندگی روی دوش مرد میافتد تا روی دوش زن. فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلش همین است، یعنی یک زندگی را به نظر من در ایران همیشه مرد باید بسازد، باید خانه داشته باشد، ماشین داشته باشد، وضع مالیاش خوب باشد. حالا، همهی اینها را هم اگر یک جوان داشته باشد، تازه باید مهریههای خیلی سنگین را بپردازد. اگر با همهی این قضایا کنار بیاید، بهخاطر این است که فقط ازدواج کرده باشد، فقط زن گرفته باشد و تازه، بعد از آن هم یکسری آزادیهایش را از دست میدهد. حالا آزادی که در ایران وجود ندارد، ولی همین چیزهایی هم که برای یک جوان مجرد ایرانی هست، آنها را هم از دست میدهد و تازه مشکلات بعد از ازدواج هم وجود دارد، کار و غیره. اکثر مردها در ایران سر کار میروند، اما خانمها نه. اکثرا این توقع بهوجود آمده که مردها باید پول دربیاورند، زنها باید پول خرج کنند، مردها باید زندگی را بچرخانند. اینها هم توقعاتیست که در شرایط فعلی اجتماع برای خانمهای ایرانی پیش آمده است.»
اBildunterschrift: Gro?ansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: مهریههای بالا و توقعهای خانمها دو دلیلی است که پسرها دم به تله نمیدهندما آیا ازدواج در ایران واقعا یک قرارداد یک طرفه است؟ آیا همانطور که میثم میگوید در این قرارداد، پسرها فقط چیزهایی را از دست میدهند؟
دختران، آونگ بین سنت و تجدد
دکتر شهلا اعزازی استاد جامعهشناسی معتقد است که دخترهای ما میان سنت و تجدد آونگ ماندهاند. در برخی موراد کاملا سنتی فکر و عمل میکنند ولی در جای دیگر میخواهند مدرن باشند و همین تضاد است که باعث به وجود آمدن این مشکلات می شود: « یک چیزهایی که میتواند باشد و واقعا من نمیدانم چقدر درست است چون آمار دقیقی در این باره نداریم، این است که با تمام این پروپاگاندهایی که صورت گرفته، دخترها اگر هم کار بکنند، گمانشان بر این است که تمام درآمد را باید برای خودشان حفظ کنند. از طرف دیگر شاید حق هم دارند، به علت شرایط نامساعد اجتماعی برای آنها که بعد از یک طلاق احتمالی پیش میآید. یعنی دو نگرش در دختران ما بهخصوص، ولی به یقین در پسرهای ما هم حالا به شیوهی دیگر وجود دارد، دختران ما به صورت سنتی ازدواج میکنند با تمام ویژگیهای ازدواج سنتی: مهریهی بالا، هزینههای خیلی گرانقیمت و بعد هم در درون خانه در مورد امور مالی فکر میکنند پسرها باید تمام خرج را بدهند، چون نفقه زن طبق قانون برعهدهی مرد است. اما از طرف دیگر در روابط داخلی زندگی و در روابط زناشویی ترجیح میدهند که خیلی مدرن باشند. یعنی مردها هم در کار خانه کمک کنند و یکسری از مسایل خانوادگی را عهدهدار بشوند. این دو با هم نمیخواند.»
شراره لیسانسیه و مجرد هم، معتقد است که عدم تمایل به ازدواج، بیشتر در پسرها دیده می شود. او در این مورد به تجربه خودش اشاره میکند: «یک چیز جالب بگویم. من در واقع هر چه پسر دیدم، نمیخواهند ازدواج کنند. یعنی اگر من دور و برم یک پسر را ببینم که میخواهد ازدواج کند، اصلا شوکه میشوم!»
Bildunterschrift: Gro?ansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: برخی میگویند، هر چه که دخترها از آزادی بیشتری در خوانواده بهرهمند باشند، میل به ازدواج در آنها کمتر استشراره به روابط آزاد قبل از ازدواج پسرها هم اشاره میکند و می گوید به پسرها اینقدر قبل از ازدواج خوش میگذرد که طبیعی است اصلا به فکر ازدواج نباشند. به عقیده او پسرها وقتی به فکر ازدواج میافتند که بخواهند بچهدار شوند: «کلا من احساس میکنم پسرها راحتند که امروز با این باشند و فردا با یکی دیگر ، بدون اینکه بخواهند درگیر مسایل قضایی و قانونی و اینجور چیزها بشوند. بههر صورت معاشرتشان را میکنند و هر کاری هم بخواهند میکنند. بهشان هم خوش میگذرد، خیلی هم خوش میگذرد و مشکل خاصی هم ندارند. شاید من هم اگر پسر بودم، ازدواج نمیکردم یا خیلی دیر این کار را میکردم. معمولا آنهایی هم که میخواهند ازدواج کنند، توی سنهای بالا هستند، سیوخردهای. وقتی که دیگر میخواهند بچهدار بشوند، آن موقع ازدواج میکنند. در غیر این صورت نه، کسی به ازدواج فکر نمیکند.»
و البته در این مورد هم دکتر اعزازی تا حدودی حرف شراره را تایید میکند ولی با تأکید روی این نکته که در این مورد هیچ آمار علمی و دقیقی وجود ندارد: «در صحبتهایی که شنیدم - نه به صورت آمار رسمی و دقیق- چیزی که دارد صورت میگیرد، روابط آزاد قبل از ازدواج است. این در واقع حالا به معنایی بخواهیم بگوییم، دختر و پسری که باهم آشنا میشوند، بعد این انتظار پیش میآید که روابط نزدیکتری با هم داشته باشند و دخترها معمولا چون میخواهند ازدواج بکنند، تن به این روابط میدهند، به این امید که بعد ازدواج خواهیم کرد. متاسفانه پس از گذشت زمانی، سه چهار تا شش هفت سال پسرها این ازدواج را به تعویق میاندازند و این رابطه بههرحال قطع میشود.»
گریز از ازدواج تنها مختص ایران نیست
گذشته از همه اینها باید به این نکته هم توجه کنیم که پایین آمدن آمار ازدواج یا بالا رفتن سن ازدواج فقط مختص ایران نیست. به گفته دکتر اعزازی در همه جای دنیا این روند دیده میشود: «روند ازدواج، روند تشکیل خانواده در جهان و در ایران در حال کاهش است. یعنی مدل سنتی که ما میشناسیم در حال تغییر شکل پیدا کردن است. به هرحال با تغییرات جوامع، شکل خانواده هم، از همان ابتدای پیدایش جوامع تاکنون، به صورت دائم تغییر پیدا کرده است و جلوی این تغییرات را به سختی میتوان گرفت.»
در هر حال به گفته جامعه شناسان، جامعه ایران در حال طی کردن یک دوره گذار است، دورهای که ممکن است صد سال به طول انجامد. در این دوره گذار همانطور که جامعه شناسان می گویند، بسیاری چیزها عوض می شوند. آنها این دوره را به زایمان تشبیه کرده اند. زایمانی که میتواند پر درد و طولانی باشد. فقط باید دعا کنیم نوزادی که به دنیا میآید عجیبالخلقه نباشد!